سو تیام

سو تیام

موسیقی سنتی ایران
سو تیام

سو تیام

موسیقی سنتی ایران

تاریخچه ی ساز ها ( سنتور )

سنتور:

اولین اثری که از سازهای شبیه سنتور به دست آمده اثری است از حجاری های دوره های آشوریان و بابلیان در 669 قبل از میلاد که نشان می دهد این ساز را به وسیله بند به گردن می آویختند.
به دلیل قرار داشتن ایران در مسیر جاده ابریشم بین شرق و غرب و تغییر دائمی مرزها در شرایط کشورگشایی ها فرهنگها نیز مرتب دستخوش تحول شده و این تحول آلات موسیقی را بی نصیب نگذاشته است به طوریکه به درستی معلوم نیست سنتور ابتدا در کدام کشور مورد استفاده بوده است ولی مطمئنا ایرانیها قبل ازظهور اسلام با این ساز آشنا بودند و آن را کونار می نامیدند.
به اتکا قد مت آثار کشف شده گمان این است که این ساز از قلمرو ایران به کشورهای دیگر راه یافته و نامهای مختلفی پیدا کرده است.
سنتور با اندک تفاوتی در شکل ظاهر و با نام های مختلف در شرق و غرب عالم وجود دارد.
این ساز را در کشور چین یان کین، در اروپای شرقی دالسی مر، در انگلستان باتر فلای ها، در آلمان و اتریش مک پر،در هندوستان سنتور، در کامبوج فی و در امریکا زیتر می نامند که هر کدام دارای وجه تشابهاتی هستند.
ساز سنتور در تعدادی از جمهوری های سابق شوروی مانند ارمنستان و گرجستان نیز رایج هست.
همچنین سنتورهای عراقی –هندی- مصری و ترکی که بعضی از آنها حدود 360 سیم دارند.
عبدالقادر مراغه ای ساز یاطوفان را معرفی کرد که شبیه سنتور امروزی بود با این تفاوت که برای هر صدا فقط یک تار می بستند و با جابه جایی خرکها آن را کوک می کردند..
نام سنتور در اشعار منوچهری نیز آمده است:
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زن است
فاخته نای زن و بربط شده تنبور زنان

سنتور سازی کاملا ایرانی است که ساخت آن را به ابونصر فارابی نسبت می دهند که مانند بربط، ساز دیگر ایرانی بعدها به خارج برده شد، سنتور سازی جعبه ای به شکل ذوذنقه است که به روی سطح آن دو ردیف خرک تعبیه شده و از زوی هر خرک 4 رشته سیم هم کوک عبور داده شده است.
سنتورهای معمولی دارای 9 خرک می باشند و وسعت صدایشان اندکی بیشتر از 3 اکتاو است و نوازنده در اجرای دستگاه های مختلف موسیقی سنتی کوک ساز را تغییر می دهد و یا محل خرک ها را پس و پیش می نماید.
سنتور یا شاهان تور از جمله سازهای کاملا شرقی است. شکل سنتور اقتباسی از کشتی است و سیم های آن برگرفته از تور ماهیگیری و صدا، صدای برخورد امواج دریا به صخره هاست.
سنتور در زمانهای گذشته به ابعاد مختلف ساخته می شد که تا امروز به شکل های استاندارد سل کوک و لا کوک درآمده است.
سنتور در طی سالیان و در پی مهاجرتها و رفت و آمدهای فرهنگی به کشورهای دیگر برده شد .از آن جهت گروهی بر این عقیده اند که سازهایی چون ارگ و پیانو که از نظر صدادهی صدایی چون سنتور دارند الگوهایی کامل شده از این سازسنتی ایرانی هستند و در طی سالیان و قرون متمادی دوره تکامل خود را پیموده و امروزه خود به سازهای مستقلی تبدیل گشته اند اما برخلاف این سازها که در مسیر تکامل گام برداشته بودند.
سنتور سیر قهقرایی پیموده و تا اوایل قرن گذشته به سازی کاملا محجور بدل گشته.
ساز سنتور پیشتر با 12 وتر سیم بم و 12 وتر سیم زیر ساخته می شد و سنتور 12 خرکی نامیده می شد، امروزه سنتور 10 خرک و سنتور 11 خرکی و سنتور لا کوک نیز ساخته می شود.
سنتور 11 خرک سنتور چپ کوک نامیده می شود در واقع هر خرکی که به سنتور اضافه می شود صدای ساز یک پرده بم تر می گردد.
سنتور 9 خرک رایج ترین نوع سنتور است که سنتور سل کوک نامیده می شود و نت های ردیف براساس آن نوشته شده است در سنتور 9 خرک چنانچه براساسراست کوک تنظةم شود به ترتیب سیم ها از پایین بر مبنای می-فا- سل کوک می شوند و مناسب برای گروهی و ارکستر است.
شاز سنتور برای ردیف موسیقی سنتی و نیز برای استفاده در ارکستر دارای نقایصی است که برای رفع آنها چندی است دو نوع سنتور یکی کروماتیک با افزایش 7 خرک به خرکهای معمولی و دیگری سنتور باس با صدای بم ساخته شده است.
معادل نصف عمر تمرین سنتور نوازان به کوک کردن آن می گذرد چون ضربه های مداوم مضراب روی سیم ها و تاثیر گذاری رطوبت و حرارت روی چوب و سیم ها کوک را به هم می زند و 72 سیم باید مرتب کوک یا هم خوان شود از این رو سنتور سازی شناخته می شود که در عین زیبایی بسیاری از عوارض طبیعی می وتند روی صدا و کوک ان تاثیر بگذارد و حتی نوازنده های باتجربه را برای یک کوک دلخواه ناکام می گذارد.
نقل شده است که حبیب سماعی نوازنده سرشناس سنتور روزی در مجلسی گفته است که کوک سنتور مرا پیر کرده است.

این هم قطعه ای از سنتور نواز معاصر اردوان کامکار:

 از اینجا دانلود بفرمایید

 

 


ای عاشقان " همایون شجریان "

ای عاشقان، ای عاشقان
من از کجا، عشق از کجا
ای بی دلان، ای بی دلان
من از کجا، عشق از کجا
گشتم خریدار غمت
حیران به بازار غمت
جان داده در کار غمت
من از کجا، عشق از کجا
ای مطربان، ای مطربان
بر دف زنید احوال من
من بی دلم، من بی دلم
من از کجا، عشق از کجا
عشق آمدست از آسمان
تا خود بسوزد بد گمان
عشق است بلای ناگهان
من از کجا، عشق از کجا

<><><><><><><><><><><><><>
<>
خواننده : همایون شجریان             <>
<>
آهنگساز : محمد جواد ضرابیان       <>
<>
شعر : مولوی                               <>
<>
دستگاه : نوا                                <>
<><><><><><><><><><><><><>

زندگینامه " استاد حسن کسائی "

  Hassan Kasaiy
 استاد حسن کسائی
نام استاد کسایی با نی چنان عجین شده که تصور یکی بدون دیگری امریست محال. نی از جمله سازهایی است که در تاریخ موسیقی ایران جایگاه پرفراز و فرودی از دربار پادشاهان ساسانی تا همدم بودن با شبانان داشته؛ ولی هیچگاه نتوانست قابلیت اصلی خود را نشان دهد که بتواند مانند سازهایی از قبیل عود، تار،سنتور و انواع مختلف سازهای آرشه ای و مضرابی جایگاه نسبتا ثابتی در بین موسیقی دانان و مردم پیدا کند.

احتمالا سادگی ساخت که خود موجب پیدایش الگوهای غیر استاندارد و در نهایت باعث محدود شدن سطح تکنیکی نی شده بود را بتوان عامل اصلی عدم ثبات در جایگاه اصلی نی دانست. توضیح آنکه، برای توسعه و رشد امکانات فنی و تکنیکی یک ساز، لازم است ابتدا ساختار آن، طبق الگویی دقیق و کارشناسی شده، طراحی و ساخته شود تا نواختن آن با حداکثر قابلیت اجرایی، میسر گردد؛ بر اساس اطلاعاتی که از ضبط اولین صفحه های موسیقی ایرانی در دست است، تکنیک نوازندگی سازهایی همچون تار، ویلن، کمانچه به نسبت نی در سطح بالاتری قرار دارد. تنها ضبطی که در گذشته از نی انجام شده تکنوازی و جواب آواز نایب اسدالله اصفهانی است که بنا به روایتی اولین کسی است که نی را به سبک "دندانی" می نواخته (هر چند خلاف این موضوع انکار ناپذیر نیست.) در هر صورت می توان با بررسی این چند صفحه ضبط شده، سطح نوازندگی نی را در آن زمان شناخت.

استاد کسائی بطور مستقیم نتوانست، از محضر نایب استفاده کند، ولی در دوره ای بسیار کوتاه نزد یکی از شاگردان ایشان به نام مهدی نوایی، تمام اندوخته های نوایی را فراگرفت، این موضوع از جهتی دلیل بر استعداد فراوان کسائی و از جهتی دیگر، نشان از محدودیت و سادگی تکنیک نوازندگی نی در آن زمان میباشد. از این رو حسن کسایی مانند تهرانی در تنبک ، عبادی در سه تار، بهاری در کمانچه و پایور در سنتور به نوعی از ابتدا شروع به ابداع تکنیک و پیاده کردن تمام دستگاهها در ساز نی نمود.

audio file به قسمت نوازندگی حسن کسایی گوش کنید.

در گذشته صدای نی، همراه با نا خالصی زیاد بود؛ یعنی نواختن نی بصورتی بود که تفاوت محسوسی بین صداهای اوج، بم و بم نرم نبود، ولی استاد کسایی توانست با تغییر حالت در زبان، در محل استقرار زبان، حالت لب و فرم سر نی، صدایی بسیار شفاف و بدون ناخالصی از نی تولید کند. همین پیشرفت باعث شد، نی استاد، به رادیو راه پیدا کند؛ تکنوازیها و همکاری با نوازندگان و خوانندگان مشهور آن زمان چون جلیل شهناز، علی تجویدی، احمد عبادی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و ... باعث شد، نی همردیف سازهای دیگر قرار بگیرد.

بعد از این دوره اغلب ارکسترهای ایرانی شروع به استفاده از ساز نی کردند و این احساس نیاز باعث رشد روز افزون نوازندگان نی شد که حتی امروزه به عنوان یک رشته تخصصی در دانشگاه تدریس می گردد. می توان گفت، تمام نوازندگان امروز نی، با شنیدن صدای نی استاد کسایی به این ساز علاقمند شدند.

حسن کسایی به گفته خود در تاریخ 20 مهر 1307 در خانواده ای تاجر پیشه به دنیا آمد. پدر او سید جواد کسایی از تاجران به نام آن زمان اصفهان به دلیل علاقه و انسی که با موسیقی داشت، با اساتید آن زمان رفت و آمد می نمود؛ بزرگانی چون سید حسین طاهرزاده، جلال تاج زاده اصفهانی، اکبر خان نوروزی، خاندان شهناز (شعبان خان، حسین آقا، علی آقا و جلیل شهناز)، غلامحسین سارنج، ادیب خوانساری. بطوری که منزل آقا سید جواد، محفلی بود برای تجدید دیدار و نیز ساز و آواز اساتید به نام موسیقی اصفهان.
این آمد و شد ها موجب شد حسن کسائی از کودکی با موسیقی آشنا شود و به مرور زمان، علاقه زیاد ایشان به موسیقی خصوصا" ساز نی (بعد از دیدن یک نوازنده دوره گرد) بر آن شد تا پدر، وی را نزد مهدی نوائی ببرد. پس از فوت مهدی نوایی کسایی همچنان از همنشینی با نوازندگان اصفهانی در جهت تسلط بر نوازندگی نی استفاده کرد؛ مخصوصا" از همنوازی با جلیل شهناز که به نوعی حق استادی بر گردن او دارد بهره برد. همنوازی با سازهای پرده داری مثل تار و سه تار او را بیش از پیش با گامهای مختلف موسیقی ایرانی آشنا کرد، بصورتی که برای اولین بار دستگاههای چهارگاه، اصفهان، نوا و راست پنجگاه با کوک دقیق و بصورت کامل اجرا کرد. کسایی همچنین از محضر ابوالحسن صبا بهره های فراوان برد که میتوان گفت، هنر نوازندگی سه تار کسائی، یادگار انس با این هنرمند یگانه است. سه تار نوازی کسائی تلفیقی زیبا از ترکیب نوازندگی تار جلیل شهناز و سه تار ابوالحسن صبا است.

Audio File قسمتی از فیلم نوازندگی حسن کسائی

حسن کسائی در اصفهان سالها مکتبدار موسیقی اصفهان در رشته های نی، سه تار و آواز بوده است. شاگردان زیادی از محضر او درس گرفته اند که امروز جزو چهره های برجسته موسیقی ایران شمرده می شوند؛ حسین عمومی، حسن ناهید، محمد موسوی، بهزاد فروهری، نعمت الله ستوده و شهرام میرجلالی از این جمله اند. اگرچه بیشتر آثار حسن کسایی را بداهه نوازی است تا موسیقی پیش ساخته، ولی امروز بخش زیادی از ضربی ها و حتی آوازیهای نوازندگان نی، بهره گرفته از نوازندگی های ایشان است.

حافظ ( بیداد استاد شجریان )

تقدیم به حافظ دوستان :

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش                  بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش 
ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال                  مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش 
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار              کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش 
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست              راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش 
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام                هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش 
نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید                این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش 
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند                  دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش 
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود                عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
 

زندگی نامه " استاد اصغر بهاری "

شرح مختصر زندگی استاد اصغر بهاری

 

سال 1284 شمسی در تهران به دنیا آمدم . پدرم نایب محمدتقی خان که صاحب مختصر ملک و زمینی در شمیران بود تربیت مرا تا سن سیزده سالگی برعهده داشت . زمانه و ایام ، اما با پدرم سرسازگاری نشان نداد و به یکباره مال باخته و ورشکسته گردید . مادرم گوهر خانم فرزند میرزاعلی خان ، نوازنده چیره دست کمانچه ناگزیر همراه خانواده به خانه پدری پناه برد .

از این زمان به بعدزیرسایه پرهنر پدربزرگم با عالم موسیقی انس و الفت گرفتم . آنجا بود که برای اولین بار مونس صدای گوش و دلنواز کمانچه میرزاعلی خان شدم . نه فقط  او که صدای ساز دایی بزرگم رضاخان که ماهرانه کمانچه می نواخت و نیز نواختن ماهرانه به وسیله دایی دیگرم اکبرخان ، مربا این ساز رابطه و عشقی جانانه بخشید . خدا بیامرزد مادرم را وقتی به شور و عشق من نسبت به موسیقی مخصوصا کمانچه آشنا شد از پدربزرگم میرزاعلی خان خواست تا به من کمانچه نوازی را تعلیم دهد . او مدت دوسال با حوصله و صبر  تمام زیروبمهای ساز کمانچه را به من آموخت تا آنکه سرانجام ادامه تعلیم مرابه داییها سپرد مدت چهارسال نیز در خدمت داییها به ت کمیل معلومات وتمرین ساز کمانچه پرداختم .

در سن شانزده سالگی همکاری خود را با ارکستر کوچکی که بیشتر برای اجرای موسیقی مناطق نفت خیز جنوب می رفت ، آغاز کردم درست همان ایامی که مصادف شد با بیماری و مرگ پدرم واداره امور زندگی از سوی من که پسر بزرگ خانواده بودم .

چند سال بعد با رواج ویلن به جای کمانچه و پیانو به جای سنتور من نیز مدتی کمانچه را زمین گذاشته به نواختن ویلن مشغول شدم .

درک محضر استاد دلسوخته رضا محجوبی ، سهمی همیشه ماندنی دربالابردن سطح آگاهی من نسبت به موسیقی ایرانی به حساب می آید . و جالب تر آنکه او پس از اتمام دوره تعلیم من ، آن چنان از حاصل کاردل خشنود بود و راضی که کلیه شهریه ای را که پرداخته بودم یکجا به من باز گرداند پیشکش صله جانانه ای که هرگز از خاطرم نمی رود .

بیست و هفت ساله بودم که به مشهد مقدس رفتم و با امکاناتی محدود کلاس تعلیم موسیقی را در آن شهر دایر کردم  . دو سال بعد به تهران برگشتم ایامی بعد با گشایش رادیو مرا نیز به همکاری فراخواندند . حوالی سال 1332 بود که بعداز سالها دوری از کمانچه با عشق و ارادت تمام دوباره این ساز را دست گرفتم یعنی روزگاری که این ساز داشت فراموش می شد و اغلب به دیده تحقیر به آن نگاه می کردند و بی پرده و آشکار کمانچه را سازی خاص مطربهای دوره گرد قلمداد می نمودند .

من تمام سعی و تلاش خودم را وقف احیای این ساز کردم و در رادیو به  اجرای برنامه با کمانچه پرداختم . سازی مهجور که بعدازیک دوران طولانی تحقیر و گمنامی بامدد از عشق من به کمانچه ، از طریق رادیو به گوش همگان رسید . خدارا سپاس می گویم که به سهم و بضاعت ذوق هنری خویش توانستم آبرو و اعتباری دوباره به این ساز ببخشم و بی آنکه قصد خود خواهی در میان باشد کمانچه را از مرگ و فراموشی نجات دادم .

کمانچه که زنده شد دانشگاه تهران بعداز سالی چند مرا برای تعلیم هنرجویان طالب یادگیری این ساز دعوت کرد در راه به ثمررساندن وظیفه و تعهد خود نسبت به تعلیم کمانچه از نثار هیچ ذوق و تلاشی کوتاهی نکردم  حاصل سالهای تعلیم من تربیت هنرجویانی بود صاحب ذوق که هرکدام به سهم استعداد خویش در زمینه این ساز خوش درخشیدند و چه بسیار که صاحب نام و شیوه و شگردی نیز گردیدند .

در طی سالیان زندگی هنری ام ، خاطرات بسیاری از همکاری با یاران هنرمندم همانند زنده یادان صبا ، عبای ، علی اکبر خان شهنازی ، دوامی ، اقبال و محمودی خوانساری در خاطر و خیالم مانده است که نقل آنها در این مختصر نمی گنجد .

سال 1346 با دعوتی که رادیو فرانسه برای اجرای ت کنوازی با کمانچه از من بعمل آورد با این ساز غریب و تنها در سالن " دولاویل " که بیش از سه هزار نفر جمعیت مشتاق در آن گردهم آمده بودند به ا جرای برنامه پرداختم که شور و غوغای بسیاری را برانگیخت .... بعداز آن با ا جرای برنامه در کشورهایی چون آلمان ، انگلستان ، ایتالیا ، هلند و نیز امریکا ارزش و اعتبار کمانچه را به سهم خویش نزد جهان و جهانیان آشکار ساختم .

همکاری جدی من با تلویزیون زمانی آغاز شد که برنامه هایی را به تکنوازی با کمانچه اختصاص دادند و بعداز آن به عضویت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ، رادیو و تلویزیون و نیز مکتب صبا درآمدم .

درمجموع از حاصل سالیان طولانی خدمت و ادای دین و تعهدم به موسیقی پرحرمت و با اعتبار و سنتی سرزمینم در پیشگاه خدا و بندگان خدا به سهم ناچیز خودم احساس سرفرازی می کنم چراکه همه گاه حرمت موسیقی ایران را پاس داشته و عمری به آن به چشم عبادت نگریستم .استاد بهاری

کوچه " استاد فریدون مشیری "

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم 

 

در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

 

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

یادم آید : تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آئینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

 

با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پیش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"

باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

 

اشکی ازشاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید،

یادم آید که از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده  خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

تصنیف صبح است ساقیا

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
*
زآن پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
**
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
***
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن
****
کار صواب باده پرستی است حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
*****

شعر: حافظ

نگرشی تاریخی به دستگاهها

نگرشی تاریخی به تدوین موسیقی دستگاهی

موسیقی از دیرباز تاکنون تحت تاثیر تحولات تاریخی به صور متنوع و گوناگونی مدون شده است و آنچه امروز در قالب ردیف موسیقی ایران بدست ما رسیده پیشینه ای چند صد ساله دارد. در این نوشتار سعی بر آن است که این پیشینه با اتکاء به نظریات محققان و مورخان مختلف برایمان واضح تر بنماید.به امید آنکه در انتها این خواستار محقق گردد.

 تاریخ موسیقی ایران تا اواخر صفویه متشکل از چند دوره متفاوت است. دوره اول مربوط به فعالیّتهای نظری و عملی موسیقیدانان قبل از اسلام می باشد که در نهایت به شکل گیری هویت خاص موسیقی ایرانی در اواخر عهد ساسانی منجر می گردد، دوره دوم بعد از مدتی رکود، به خاطر محدودیتهای مذهبی ناشی از قوانین اسلام و با رویکرد خلفای اموی و عباسی به زندگی درباری، آغاز می گردد. موسیقی دانانی چون ابراهیم و اسحق موصلی، ابومنصر زلزل و ... که اغلب به علوم زمان خود نیز آگاه بودند با برانگیختن حمایت دربار به رونق دامنه تحقیق، بررسی و پژوهش نظری بر روی موسیقی یاری عمده ای می رسانند. این دوره با ظهور علمایی چون فارابی و صفی الدین ارموی به اوج اعتلای هنری و علمی خود می رسد. پژوهشهای موسیقی شناسانه فارابی و صفی الدین بر سیستهای موسیقایی بعد از این دانشمندان تاثیر بسزایی می گذارد. تأثیری که تا به امروز نیز قابل مشاهده است. این دوره که خود از حدود قرن دوم هجری آغاز شد تا اوایل قرن دهم هجری به حیات خویش ادامه داد، لیکن با ورود صفویه، محدودیتهای مذهبی و سختگیریهای حکومتی مانع حیات واقعی و تکاپوی علمی و عملی موسیقی شد، دانشمندان و موسیقی دانان نیز محیط را مناسب ندیده و تن به مهاجرت دادند. عده ای به عثمانی و گروهی به هند رفتند و در ایران موسیقی به وسیله نوازندگان غیر رسمی و به شیوه ای غیر علمی آن هم در خفا به حیات خود ادامه داد. البته در دوره صفویه موسیقی در خدمت مذهب در آمد و در آن مد و در پاسخگویی به اینگونه نیازها مجاز بود.

سیستم موسیقی ایران تا قبل از صفویه بر پایه نظریه صفی الدین ارموی یعنی تقسیم هفده تایی هنگام استوار بود. ساختار موسیقایی ما نیز شکل مقامی داشت و متشکل از مقامهایی بود که شکل انتزاعی را در بر می گرفتند. این فضای انتزاعی مقام به نوازنده و بداهه نواز اجازه هرگونه دخل و تصرف و نوآوری می داد، حالتی کاملآ بدیع که امروزه در موسیقی ردیف ما منسوخ شده است.(این حالت امروزه در موسیقی کشورهای های عربی بخصوص مصر و ترکیه قابل شناسایی است.) به این حالت انتزاعی حالت پشت باز می گویند(open-ended) در وجه دیگر سیستم پشت بسته (close-ended) که مصداق مناسب آن گوشه های موسیقی ماست. معهذا بعد از ورود صفویان و مهاجرت هنرمندان به کشورهای اطراف سیستم مقامی دچار تغییراتی بنیادین شد.

عده ای اعتقاد دارند اوّل بار این تغییرات در سرزمین هند که محل مهاجرت عده کثیری از هنر مندان و ادیبان بود ظاهر شد و مهفوم دستگاه به معنای امروزی آنجا رشد کرد (البته دستگاه به معنای امروزی مجموعه ای است از مدها و یا مقامهای متضاد که در قالب گوشه ها گرد آمده اند و توسط کادانس یا فرود به درآمد دستگاه مربوط می شوند).آنچه مسلّم است در دوره ای موسیقی ایرانی و موسیقی هندی تا به حدّی با یکدیگر آمیخته شدند که شناخت خود را از هم از دست دادند و سیستم موسیقی کاملآ جدیدی به وجود آوردند و مفهوم نوی دستگاه زاییده این سیستم جدید موسیقایی بود. در رساله ای از رسالات هندی که متعلّق به منیر لاهوری است (وفات 1055 قمری). تغییر مفهوم دستگاه و نزدیک شدن آن به معنای امروزی محسوس است. نویسنده در آن رساله در توصیف یکی از موسیقی دانان مشهور هندی چنین می گوید:"و آن نادره سنج، پیوسته ...نغمه می سراید و با تار نفس گلهای نغمه را دسته می بندد." از جمله گل های نغمه را دسته می بندد اینگونه استنباط می گردد که تعدادی آهنگ (از مدهای مختلف) را در یک مجموعه قرار می داده و اجرا می کرده است.

در همین زمان در ایران اصطلاح دستگاه مورد توجه قرار گرفت و کم کم توانست جایگزین مفهوم "شد" گردد. شد در دوران استفاده از سیستم مقامی به معنای "پرده دیده شده " و گاه بجای "دوازده مقام" یا "دوازده پرده" از "شد" "دوازده گانه" اسم برده شده است. لیکن این اصطلاح در دوره صفویه به توالی اجرای یکسری از مقامات و شعبه ها که با نظم باید صورت می گرفت اطلاق می شد. مثلآ شد راست از از مقام راست شروع و به مقام راست، منتهی می گشت.

البته در این توالی مقامها و ارجاع به مقام اول، یک نکته وجود دارد و آن حالت سیکلیک و هماهنگی اجزای درونی آنها می باشد، با این تفاوت که حالت سیکلیک اول فاصله ای و حالت دوم فرمال بوده است. امروز در موسیقی دستگاهی ردیف، وضع همینگونه است. دستگاه از درآمد اول که می تواند همان مقام اول باشد شروع و در کادانس ها بصورت فرمال به مقام اول باز می گردد. از شروع پیدایش اصطلاح دستگاه به مفهوم جدید تا دوره ناصرالدین شاه، فرم ثابت و معینی برای این فرم موسیقایی وجود ندارد. در این دوره است که شخصی به نام آقا علی اکبر فراهانی، آنچه که ما امروز به نام ردیف در دست داریم را با تاثیراتی که از قبل می گیرد در این قالب تدوین می کند.

ژتن دورینگ، محقق فرانسوی در مورد منشا احتمالی گوشه های ردیف اینگونه می نویسد: " در دوره ناصر الدین شاه، میر غرا، که سازمان دهنده بزرگ تعزیه های رسمی بود، خوانندگانی را که از مناطق مختلف آمده بودند را گرد آورد. بسیاری از نغمه ها یا گوشه های محلی بدین سان در ردیف موسیقی وارد شدند." همچنین دورینگ در جای دیگر اینچنین ذکر می کند:" ردیف موسیقی به شکل امروزی اش به دست آقا علی اکبر فراهانی مدون شده و بازگشت به دوران قبل از وی برای یافتن منبع و مرجعی جز او که نقش تعیین کننده ای در تدوین ردیف داشته باشد، غیر ضروری است."

برونو نتل، اتنوموزیکولوگ آمریکایی اعتقاد دارد ردیف به معنای رپرتوار (مجموعه) در نتیجه تماس و آشنایی ایرانیان با موسیقی دانان و موسیقی غربی شکل گرفته است. داریوش طلایی محقق ایرانی نیز معتقد است ایده تدوین ردیف در ربط با تدریس موسیقی رونق گرفته بود. روش تعلیم ردیف بعد از تدوین آن به این صورت بود که شاگردان می بایستی تمام ملودیها را حفظ می کردند. میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی دو پسر آقا علی اکبر خان فراهانی بودند که ردیف پدر را از عمویشان آقا غلامحسین آموختند و خود به شاگردانشان آموزش دادند و ردیفشان را منتقل کردند بطوریکه ما امروز ردیف این اساتید را به صورت صوتی یا مکتوب در اختیار داریم.

محور اصلی این نوشتار چگونگی پیدایش سیستم دستگاهی و زایش مفهوم جدید و امروزی آن بود. سیستمی که چه به لحاظ مفهومی و چه به لحاظ ساختاری به تدریج فرم تثبیت شده خود را در موسیقی ایرانی بازیافته است.

یاد ایام " استاد محمد رضا شجریان "

یاد ایام

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل ، آشیانی داشتم
***

گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان ، اشک روانی داشتم
***

آتشم برجان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ، ترجمانی داشتم
***

چون سرشک از شوق بودم خاک بوس در گهی
چون غبار از شکر ، سر بر آستا نی داشتم
***

در خزان با سرو و نسرینم ، بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین ، آسمانی دا شتم
***

درد بی عشقی زجانم برده طاقت، ورنه من
داشتم آرام ، تا آرام جا نی دا شتم
***

بلبل طبعم « رهی» باشد زتنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا ، تا همزبانی داشت
***

آواز بیات اصفهان - استاد بنان و مرضیه

سینه مالامال دردست ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی بجان آمد خدا را همدمی
* * *
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی بمن ده تا بیاسایم دمی
* * *
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
* * *
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چُگل
شاه ترکان فارغست از حال ما کو رستمی
* * *
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
* * *
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
* * *
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
* * *
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
* * *
گریه ی حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندرین دریا نماید هفت دریا شبنمی

 


<><><><><><><><><><><><>
<>  نام اثر : آواز بیات اصفهان            <>
<>  خواننده : استاد بنان و مرضیه      <>
<>  پیانو : مرتضی خان محجوبی       <>
<>  ویلن : رحمت الله بدیعی             <>
<>  شعر : حافظ                              <>
<>  گلهای رنگارنگ شماره 254          <>
<><><><><><><><><><><><>

آواز ابوعطا

با نام و یاد خداوند مهربان و خالق زیباییها.

خوشتر زعیش و صحبت و باغ و بهار چیست
 ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
***
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
 کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
***
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
 غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
***
مستورومست هر دو چو از یک قبیله‌اند
 ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
***
راز درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست
***
زاهد شراب کوثرو حافظ پیاله خواست
 تا در میانه خواسته کردگار چیست

***


در ادامه بررسی دستگاهها و آوازهای اصیل ایرانی از لحاظ حس و حال و زمان مناسب آنها می پردازیم به آواز ابوعطا.
آواز ابوعطا از مشتقات دستگاه شور بوده و شامل گوشه های درآمد ، سیخی ، امیری ، حجاز ، رامکلی ، حسن موسی ، یتیمک و... می باشد.
این آواز از جمله مردمی ترین و دلنشین ترین آواهای موسیقی ایران زمین میباشد که مورد پسند اکثر مردم قرار می گیرد.نزدیکی این آواز به دستگاه شور و آواز دشتی سبب میشود که به راحتی بتوان از این آواز وارد شور یا دشتی شد و به همین دلیل هنگام اجرای این آواز ؛ خواننده از قدرت مانور بالایی در اجرا برخوردار است.
از لحاظ احساسی این آواز تمایل کشیده شدن به سمت حزن و اندوه را دارد البته نه به اندازه آواز دشتی یا دستگاه سه گاه.درضمن همانطور که گفته شد این آواز مردمی میباشد و لحن اجرای آن به خصوص در گوشه های نظیر میگلی (
meygoli) باید شبیه به لحن گفتار کوچه و بازار قدیم ایران داشته باشد و این اور بر شیرینی و دلنشینی این آواز می افزاید که امروزه متاسفانه این امر فراموش شده و کسی به سراغ آن نمیرود .
شاخصه اصلی این آواز را میتوان در آمد و پرده حجاز آن ذکر کردکه بسیاری از از گوشه های این آواز در این پرده میباشد که وجه تمایز اصلی این آواز دیگر نغمات ایرانیست. البته در آواز ابوعطا اکثر گوشه ها دلنشین میباشد مانند گوشه یتیمک که بسیار زیباست ودلنشین بودن یکی از ویژگیهای ممتاز این آواز است.
زمان مناسب جهت شنیدن آواز ابو عطا هنگام غروب و به خصوص در اواخر شب میباشد که در این هنگام بسیار دلنشین است.(البته باید به این نکته اشاره کرد که موسیقی ایرانی موسیقی لحظه هاست وبه حالت روحی خواننده و شنونده درآن لحظه بستگی دارد که چه نوع آوایی را انتخاب کند و این تقسیم بندی هایی که در اینجا ذکر میشود کلی و بر اساس درون مایه نواهای ایرانی مباشد.).
متاسفانه عدهای بر این باورند که اجرای اثری در آوازی مثل ابوعطا آسان است و همین امر موجب شده کیفیت آثاری که در این مایه اجرا می شود کاهش یابد؛ البته باید قبول کرد که اجرای اثری در دستگاهی مثل چهار گاه مشکل تر از اجرای اثری در ابوعطاست اما این به معنی آسان بودن آواز ابو عطا و دست کم گرفتن این مایه نمیباشد بلکه باید این نکته را در نظر گرفت که هر کدام از آوازها و دستکاه های ایرانی دارای ظرایف خاص خود میباشد که اگر از آن به سادگی عبور کنیم اثر ما هیچ ارزشی نداردو رعایت همین نکات و ظرایف است که یک اثر راجاودانه و ارزشمند می کند.

قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
 نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
***
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
 هر که قدر نفس باد یمانی دانست

از آثاری که در مایه ابو عطا اجرا شده میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

1.آواز ابوعطا اثر استاد شجریان د رکاست "عشق داند" و "پیوند مهر"
2. آواز ابوعطا اثر استاد تاج اصفهانی در کاست "آتش دل"
3. آوازهایی که بانو قمر الملوک وزیری و همچنین ظلی در مایه ابو عطا اجرا کرده اند.

پرند شوشتری (معمای هستی )

دو زلفونت بود تار ربابم
 چه می خواهی از این حال خرابم
* * *
تو که با ما سر یاری نداری
 چرا هر نیمه شو آیی به خوایم   
* * *
پرند شوشتری، زگل نازکتری
ندیده بودم، حال دیدم
* * *
اگر مستم من از عشق تو مستم
بیا بنشین که دل بردی ز دستم
* * *
پرند شوشتری، زگل نازکتری
ندیده بودم، حال دیدم

 

 

معمای هستی 

 

 

<><><><><><><><><><><><>
<>
 نام اثر : پرند شوشتری               <>
<>
  خواننده : استاد شجریان             <>
<>  نوازنده سه تار : استاد لطفی       <>
<>
  آهنگ : قدیمی منسوب به شیدا  <>
<>
دستگاه : شور                            <>
<>
  شعر : شوریده شیرازی               <>
<>
  آلبوم : معمای هستی               <>
<><><><><><><><><><><><>