سو تیام

سو تیام

موسیقی سنتی ایران
سو تیام

سو تیام

موسیقی سنتی ایران

زندگی نامه " استاد اصغر بهاری "

شرح مختصر زندگی استاد اصغر بهاری

 

سال 1284 شمسی در تهران به دنیا آمدم . پدرم نایب محمدتقی خان که صاحب مختصر ملک و زمینی در شمیران بود تربیت مرا تا سن سیزده سالگی برعهده داشت . زمانه و ایام ، اما با پدرم سرسازگاری نشان نداد و به یکباره مال باخته و ورشکسته گردید . مادرم گوهر خانم فرزند میرزاعلی خان ، نوازنده چیره دست کمانچه ناگزیر همراه خانواده به خانه پدری پناه برد .

از این زمان به بعدزیرسایه پرهنر پدربزرگم با عالم موسیقی انس و الفت گرفتم . آنجا بود که برای اولین بار مونس صدای گوش و دلنواز کمانچه میرزاعلی خان شدم . نه فقط  او که صدای ساز دایی بزرگم رضاخان که ماهرانه کمانچه می نواخت و نیز نواختن ماهرانه به وسیله دایی دیگرم اکبرخان ، مربا این ساز رابطه و عشقی جانانه بخشید . خدا بیامرزد مادرم را وقتی به شور و عشق من نسبت به موسیقی مخصوصا کمانچه آشنا شد از پدربزرگم میرزاعلی خان خواست تا به من کمانچه نوازی را تعلیم دهد . او مدت دوسال با حوصله و صبر  تمام زیروبمهای ساز کمانچه را به من آموخت تا آنکه سرانجام ادامه تعلیم مرابه داییها سپرد مدت چهارسال نیز در خدمت داییها به ت کمیل معلومات وتمرین ساز کمانچه پرداختم .

در سن شانزده سالگی همکاری خود را با ارکستر کوچکی که بیشتر برای اجرای موسیقی مناطق نفت خیز جنوب می رفت ، آغاز کردم درست همان ایامی که مصادف شد با بیماری و مرگ پدرم واداره امور زندگی از سوی من که پسر بزرگ خانواده بودم .

چند سال بعد با رواج ویلن به جای کمانچه و پیانو به جای سنتور من نیز مدتی کمانچه را زمین گذاشته به نواختن ویلن مشغول شدم .

درک محضر استاد دلسوخته رضا محجوبی ، سهمی همیشه ماندنی دربالابردن سطح آگاهی من نسبت به موسیقی ایرانی به حساب می آید . و جالب تر آنکه او پس از اتمام دوره تعلیم من ، آن چنان از حاصل کاردل خشنود بود و راضی که کلیه شهریه ای را که پرداخته بودم یکجا به من باز گرداند پیشکش صله جانانه ای که هرگز از خاطرم نمی رود .

بیست و هفت ساله بودم که به مشهد مقدس رفتم و با امکاناتی محدود کلاس تعلیم موسیقی را در آن شهر دایر کردم  . دو سال بعد به تهران برگشتم ایامی بعد با گشایش رادیو مرا نیز به همکاری فراخواندند . حوالی سال 1332 بود که بعداز سالها دوری از کمانچه با عشق و ارادت تمام دوباره این ساز را دست گرفتم یعنی روزگاری که این ساز داشت فراموش می شد و اغلب به دیده تحقیر به آن نگاه می کردند و بی پرده و آشکار کمانچه را سازی خاص مطربهای دوره گرد قلمداد می نمودند .

من تمام سعی و تلاش خودم را وقف احیای این ساز کردم و در رادیو به  اجرای برنامه با کمانچه پرداختم . سازی مهجور که بعدازیک دوران طولانی تحقیر و گمنامی بامدد از عشق من به کمانچه ، از طریق رادیو به گوش همگان رسید . خدارا سپاس می گویم که به سهم و بضاعت ذوق هنری خویش توانستم آبرو و اعتباری دوباره به این ساز ببخشم و بی آنکه قصد خود خواهی در میان باشد کمانچه را از مرگ و فراموشی نجات دادم .

کمانچه که زنده شد دانشگاه تهران بعداز سالی چند مرا برای تعلیم هنرجویان طالب یادگیری این ساز دعوت کرد در راه به ثمررساندن وظیفه و تعهد خود نسبت به تعلیم کمانچه از نثار هیچ ذوق و تلاشی کوتاهی نکردم  حاصل سالهای تعلیم من تربیت هنرجویانی بود صاحب ذوق که هرکدام به سهم استعداد خویش در زمینه این ساز خوش درخشیدند و چه بسیار که صاحب نام و شیوه و شگردی نیز گردیدند .

در طی سالیان زندگی هنری ام ، خاطرات بسیاری از همکاری با یاران هنرمندم همانند زنده یادان صبا ، عبای ، علی اکبر خان شهنازی ، دوامی ، اقبال و محمودی خوانساری در خاطر و خیالم مانده است که نقل آنها در این مختصر نمی گنجد .

سال 1346 با دعوتی که رادیو فرانسه برای اجرای ت کنوازی با کمانچه از من بعمل آورد با این ساز غریب و تنها در سالن " دولاویل " که بیش از سه هزار نفر جمعیت مشتاق در آن گردهم آمده بودند به ا جرای برنامه پرداختم که شور و غوغای بسیاری را برانگیخت .... بعداز آن با ا جرای برنامه در کشورهایی چون آلمان ، انگلستان ، ایتالیا ، هلند و نیز امریکا ارزش و اعتبار کمانچه را به سهم خویش نزد جهان و جهانیان آشکار ساختم .

همکاری جدی من با تلویزیون زمانی آغاز شد که برنامه هایی را به تکنوازی با کمانچه اختصاص دادند و بعداز آن به عضویت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ، رادیو و تلویزیون و نیز مکتب صبا درآمدم .

درمجموع از حاصل سالیان طولانی خدمت و ادای دین و تعهدم به موسیقی پرحرمت و با اعتبار و سنتی سرزمینم در پیشگاه خدا و بندگان خدا به سهم ناچیز خودم احساس سرفرازی می کنم چراکه همه گاه حرمت موسیقی ایران را پاس داشته و عمری به آن به چشم عبادت نگریستم .استاد بهاری

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

من سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:45 ب.ظ

شما چقدر شبیه استاد شجریان هستید.. احیانا با شهرام ناظری آشنایی ندارید؟!
:D

سپیده چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:21 ق.ظ http://www.a-r-t.blogsky.com

سلام
خیلی اطلاعات مفیدی بود.

مجتبی جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:04 ق.ظ http://www.heivedy.blogfa.com

سلام
نوشتن در مورد زندگی نامه مشاهیر کار بسیار سندیده ای می باشد که باعث آشنایی بیشتر با آنها می شود

ملیحه شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:38 ب.ظ http://iamman.persianblog.com

سلام.میدونین من خیلی موسیقی سنتی دوست دارم. مخصوصا استاد شجریان رو.
همینجوری search کردم و وبلاگ شما اومد. برام جالبه. وبلاگ کاملیه!
فقط ببخشیدا اما من خیل کنجکاوم بدونم که سوتیام چه معنی ای داره. ممنون میشم اگه بهم بگین.
متشکر
امیدوارم موفق و پاینده باشین.
خدانگهدار.

antizionist یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:06 ق.ظ http://www.antizionism.blogfa.com

با عرض ارادت.
دوش من بودم وآن بت بنده نواز
از من همه لابه بود وازوی همه ناز
شب رفت وحدیث ما به پایان نرسید
شب را چه کنم حدیث ما بود دراز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد